یکی از بیانات نورانی حضرت امیر(ع) که ما قبل از انقلاب این را میگفتیم و بحث میکردیم؛
اما واقعاً معنایش برای ما روشن نبود، انقلاب
این بیان را برای ما تفسیر کرد و آن بیان این بود که در یکی از جبههها
یکی از اصحاب به حضرت عرض کرد که ای کاش برادر من در این صحنه و جبهه حاضر
بود و ثواب مبارزه و جهاد
را میبرد! حضرت یک جمله فرمود، ما این جمله را مکرّر از دیگران شنیدیم،
خودمان هم میگفتیم؛ ولی معنایش برای ما روشن نبود. حضرت فرمود: «أَ هَوَی
أَخِیکَ مَعَنَا»؛ آیا در خطّ فکری ماست؟ عرض کرد بله یا امیرالمؤمنین,
فرمود در تمام ثوابهای ما شریک است.(1) عرض کرد یا امیرالمؤمنین ما اینجا
در جبهه هستیم داریم فشار جنگ
را در مقابل شمشیر تحمّل میکنیم، او در شهر هست، در تمام ثوابهای ما
شریک است؟ فرمود بله، ما این را مکرّر میگفتیم؛ اما در تهِ دل، ابهامی
برای ما بود که چطور میشود؛ خدای سبحان که فرمود مجاهد و غیر مجاهد مساوی
نیست، کسانی هم که «قبل الفتح» و «بعد الفتح» مبارزه کردند همه جا خدا گفت مساوی نیست؛ اینجا وجود مبارک حضرت میفرماید اینها مساوی هستند یعنی چه؟ بعد از انقلاب این تفسیر به وسیله خود انقلاب
برای ما روشن شد. شما میبینید دو نفر روحانی یا دانشگاهی یا دو نفر که
کار آزاد دارند، اینها در خطّ امام و رهبری و نظام هستند، با هم درس
خواندند، با هم بحث کردند با هم بالا آمدند، یکی سِمتی پیدا کرد، دیگری به
او سِمت ندادند و پیدا نکرد، اگر این به تمام کارهای او راضی باشد بگوید من
هم بر فرض، این سِمت را پیدا میکردم همین کار را انجام میدادم، حالا این
دوستِ ما دارد انجام میدهد من چرا کارشکنی بکنم، من هم به کار او راضی
هستم. با این، وحدت حاصل میشود، هیچ جا اختلافی پیدا نمیشود و اگر ثواب
این یکی بیش از او نباشد کمتر از او نیست؛ اما شما ببینید هر جا این نعمت
پربرکت وحدت از ما گرفته میشود برای این است که او میگوید چرا من نه، او
آری! شما با او فرقی ندارید با هم درس خواندید؛ حالا او دارد این کار را
انجام میدهد، شما او را دعا کنید، بدرقه کنید، حمایت کنید. حالا روشن
شد که وجود مبارک حضرت امیر کجا را میبیند. به هر حال در یک شهر، در یک
روستا، در یک کشور این کار را یک نفر باید بگیرد، دو نفر که نمیتوانند
بگیرند. هر کدام از اینها این کار را گرفتند، دیگری اگر او را تأئید کند،
حرفی نزند، نگوید چرا من به اینجا نرسیدم؛ این در تمام ثوابهای او سهیم
است. وحدت از این راه به دست میآید، وحدت سفارشی نیست، وحدت موعظهای
نیست، وحدت مبارزه است نه موعظه. وحدت جهاد داخلی و جنگ اکبر میخواهد؛ مگر این نفس رها میکند. مرا گر تو بگذاری ای نفس طامع
بسی پادشاهی کنم در گدایی(2)
مگر
این هوس و این نفس ما را رها میکند؟ میگوید تو چیزی کم نداری، چرا او
سِمت دارد تو نداری؟ این شهر یک نماینده میخواهد ،دو نماینده نمیخواهد؛
حالا او رأی آورد. اگر ما این کار را بکنیم، حضرت به ما خطّ فکری نشان داد،
فرمود: اگر خطّ فکری او با ما یکی است در تمام ثواب شریک است؛ حالا
میفهمیم اگر ثواب این بیشتر نباشد کمتر نیست؛ حالا میفهمیم اینها چرا
صراط مستقیمند، چرا در زیارت حضرت امیر میگوئیم: «سلامٌ عَلَی مِیزَانِ
الْأَعْمَال»(3) اینها تحلیل فقهی دارد، تحلیل حقوقی دارد، تحلیل
روانشناسی دارد. مگر خیلیها در پای رکاب حضرت امیر نجنگیدند، بعدها طور
دیگر شدند. این دو مبارزه لازم است یک مبارزه کوچک با استکبار و صهیونیسم
بیرونی، یک مبارزه بزرگ با استکبار و صهیونیسم درونی که بزرگتر است.
نفس لوامه؛ نعمتی بزرگ برای انسان
اگر
ما به خوبی اهل محاسبه باشیم، به ما فرمودند: «حَاسِبُوا أَنْفُسَکُمْ
قَبْلَ أَنْ تُحَاسَبُوا»(4) در شب و روز یک لحظه بین خود و خدای خود خلوت
کنیم، حسابرسی کنیم ببینیم که این کارهایی که کردیم خدا از ما راضی است یا راضی نیست، این خیلی بحثهای عمیق نمیخواهد. درست است که ممکن است ما خیلی درس نخوانده باشیم؛ اما خدا علامهای در درون ما قرار داد. این خدا
چه خدایی است، این لطف و کرم چه کرمی است؟! فرمود آنکه من در درون شما
گذاشتم آن یک علامه است، عادل هم است. هیچ شبههای نمیتواند او را به دام
بیندازد و هیچ رشوهای نمیتواند او را صید کند؛ آن نفس لوّامه است.
میبینید هر کسی خلافی کرده، شب وقتی به بستر استراحتش میرود خوابش
نمیرود، او مرتب میگوید این خلاف بود، چرا این کار را کردی! هر چه انسان
میخواهد توجیه کند، این علامه عادل نمیپذیرد. این درباره معاد هم هست،
فرمود: (یُنَبَّؤُا الْإِنْسانُ ... بِما قَدَّمَ وَ أَخَّرَ)؛(5) ما در
روز قیامت به انسان میگوئیم در جوانی چه کردی؟ در پیری چه کردی؟ در دور و
نزدیک چه کردی؟ (یُنَبَّؤُا)، «تنبئ»؛ یعنی نبأ دادن فراوان، که باب تفعیل
است، بعد میفرماید چه حاجت به تنبئو ما، چه حاجت به گزارش خبرچه
به نقل از ما؛ (بَلِ الْإِنْسانُ عَلی نَفْسِهِ بَصِیرَةٌ) نه «بصیرٌ»؛
این «تاء»، تای تأنیث نیست، این «تاء»، تای مبالغه است. چون مبتدا که مذکر
است. فرمود انسان بصیرت دارد نه بصیر است یعنی خیلی بیناست (بَلِ
الْإِنْسانُ عَلی نَفْسِهِ بَصِیرَهًْ بقدری بصیرت دارد (وَ لَوْ أَلْقی
مَعاذِیرَه)(6)؛ هر عذری را که بخواهد بتراشد، هر شبهه یا رشوهای بخواهد
به خودش بدهد تا از او بگذرد نمیپذیرد. این کم نعمتی است خدا به ما داد؟! درمان را که به ما داد، طبیب را که به ما داد، رهبر
را که به ما داد، همه چیز را در درون ما گذاشت، ما با داشتن همه این
سرمایهها اگر خسارت ببینیم دیگر هیچ عذری نداریم. این بیانات نورانی
بسیاری از ائمه(علیهم السلام) هست، فرمود کسی که واعظی، منبری، سخنرانی،
مسجدی، حسینیهای در درون جان او نیست، مسجد و حسینیه بیرونی اثر ندارد: «مَنْ لَمْ یَکُنْ لَهُ وَاعِظٌ مِنْ قَلْبِهِ وَ زَاجِرٌ مِنْ نَفْسِه»(7) مسجد بیرونی و سخنرانی بیرونی فقط در حدّ یک پماد و پانسمان است، آنکه درمان میکند منبر درونی است، هر بهانهای و هر توجیهی باشد او نمیپذیرد؛ این کم نعمتی است که خدا به ما داد؟! بعد
فرمود من انسان را به أحسن تقویم( به بهترین شکل ممکن) آفریدم؛(8) از این
بهتر دیگر ممکن نیست؛ لذا فرمود این نظام هستی انسانی، تغییرپذیر نیست: «لا
تَبْدیلَ لِخَلْقِ اللَه»(9) این «لا»، لای نفی جنس است، چرا تبدیل نیست؟
فرمود نه من عوض میکنم نه دیگری. دیگری عوض نمیکند؛ چون قدرت ندارد که
آفرینش انسان را عوض بکند، من عوض نمیکنم، چون به أحسن وجه آفریدم، هیچ
کمی ندارد: (لا تَبْدیلَ لِخَلْقِ الله)؛ چون (لَقَدْ خَلَقْنَا
الْإِنْسانَ فی أَحْسَنِ تَقْویم).
بنابراین اگر ما اهل حساب باشیم
به خوبی و شفّافی میتوانیم بفهمیم وجود مبارک ولیّ عصر از ما راضی است یا
نه؟ برای اینکه او و حضرت امیر هیچ فرقی ندارند. حضرت فرمود: کسی که مبارزه
درون و بیرون را با هم داشته باشد نزد من عزیز است.
بیانات حضرت
آیتالله جوادی آملی (دام ظله) در جلسه درس اخلاق در دیدار با جمعی از
دانشجویان، طلاب و پرسنل نیروی انتظامی، قم؛ 9/10/1395
مرکز اطلاعرسانی اسرا